بازی جان سیاوش

داستان بازی فکری جان سیاوش:

سیاوش که سالها است در توران زندگی می کند و شهر خود (سیاوش گَرد) را درآنجا بنا نهاده مورد حسادت گرسیوز برادر افراسیاب قرار گرفته است.

گَرسیوز با حیله و نیرنگ باعث شده که افراسیاب ارتشی برای کشتن سیاوش بفرستد.

فرنگیس همسر سیاوش و دختر افراسیاب از این موضوع مطلع شده و پیکی به ایران می فرستد.

کیکاووس، شاه ایران و پدر سیاوش با شنیدن این خبر ارتشی شامل پهلوانان ایرانی برای نبرد با افراسیاب راهی توران می کند با نزدیک شدن ارتش ایران به مرزهای توران افراسیاب که میداند در این نبرد حریف ایرانیان نمی شود به جادوگر خود بازور دستور می دهد که مانع حرکت ارتش ایران شود.

                                                                                       چو بازور در کوه شد در زمان      برآمد یکی برف و باد دمان

                                                                                       همه دست آن نیزه داران زکار       فروماند از برف در کارزار

ارتش ایران که در برف و سرما گرفتار شده اند دچار خستگی و خواب آلودگی همراه با توهم و گیجی شده اند به طوریکه حتی نزدیکان خود را به سختی می توانند تشخیص دهند.

افراسیاب از این فرصت استفاده کرده و سعی دارد همراه چند تن از پهلوانان خود مخفیانه وارد ارتش ایران شوند تا با نفوذ در ارتش ایران باعث نابودی آنها شوند.

سیاوش که از گرفتار شدن ارتش ایران در برف و نقشه افراسیاب مطلع شده  سعی می کند وارد ارتش ایران شده و به آنها کمک کند. با توجه به اینکه تورانی ها در پی کشتن سیاوش هستن او باید بدون جلب توجه تورانی ها، افراد ایران را از حضور تورانی ها در ارتش مطلع کند، این درحالی است که ایرانی ها به دلیل گرفتار شدن در برف و سرما نمی توانند درست تصمیم بگیرند.

حال ایرانی ها باید با تکیه بر توانایی های خود و اعتماد به هم، ارتش را مجدد منظم کنند.